آتم

ساخت وبلاگ
امروز خیلی رک و پوست کنده، ساعت های کلاسامو در اختیار مدیرم قرار دادم
با هم برنامه ریزی کردیم که چطور برم و چجوری برم.
پاییز همیشه برام فصل سختی بوده، اما امیدوارم این پاییز، با وجود واحدهای سنگین درسی، پایان نامه و کار ؛ اونقدرا برام سخت نگذره.
اما خب موارد بالا بهانه ست.
من واقعا تحملم تو زود شب شدنای پاییز کمه، تو غمگین بودناش، تو اینکه دیگه هیچ گلی نیست که بشه ازش عکس گرفت و یا اینکه هوا به ندرت آفتابیه، دلم میگیره.
افسردگی فصلی اسمشه؟
نمی دونم.
ای کسایی که عاشق پاییز هستین، رمز موفقیتتون چیه؟


+ تو پست "زکات علم نشر آن است" ؛ از آشنایی با یه آدم خوب صحبت کرده بودم. به پیشنهاد استاد راهنمام، الان ایشون استاد مشاورم هستن :)
+بیشتر ساعت های روز رو سر کار هستم و اونجا نت ندارم. این باعث میشه کلی از سرچ هام و علامت سوالای ذهنم عقب بیفته. 
+سال دیگه تابستون در چه حالی هستم؟ پایان نامه م رو دفاع کردم؟ عروس شدم؟ هنوز دفاع نکردم؟ بازم دوچره سواری میکنم؟ اون موقع نظرم نسبت به 26 سالگی چیه؟ حقوقم زیاد شده؟ تو کارم موفق شدم؟
کاش میشد همه ی اینا رو فهمید. کاش.
چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : آتمن,آتمنى مععجزھہ تججعلني فيَ,آتم توتم من سنی,آتمن ناظم,آتما سگ من,آتمی وازا,آتمن و برهمن,آتماجا در حریم سلطان,آتما بنی امراه,آتم توتم, نویسنده : inthemoon1 بازدید : 166 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 13:32