در وصف این روزها

ساخت وبلاگ
دارم فکر می کنم که
به دندان پزشکی نیاز دارم، هر دندان 230 تومن
به لیزر نیاز دارم جلسه ای 150 تومن
یه دکتر پوست و مو نیاز دارم با داروهایی که مینویسه حداقللللل 300 تومن 
به کلاس زبان احتیاج دارم هر جلسه 150 تومن
پیش دکتر خودم می بایست برم که این دیگه حداقل 300 رو شاخشه با آزمایش های چکاب که می نویسه
اگه بخوام همه ی اینا رو این ماه انجام بدم، از حقوق یک ماهم بیشتر میشه!!!
در حالی که هر کدوم در نوع خودش خیلی واجبه! و اصلا قرتی بازی و ولخرجی محسوب نمیشه!
پس این وسط پس انداز و خرج روزمره چی میشه...
بعد هر ماه تقریبا یه مناسبتی هست که آدم نمیتونه بابتش خرج نکنه... یا عروسیه یا تولده یا یه خرید واجب پیش میاد
خیلی به فکر راهی برای پس اندازم... اما چطور آخه
دندونایی که روز به روز دارن خراب تر میشه
امتحان زبانی که روز به روز داره نزدیک تر میشه
موهایی که اصلا مشخص نیست چرا اینقدر ریزش پیدا کردن
دکتر خودم هم حداقل هر 6 ماه باید منو ببینه. حالا باز من سالیانه میرم پیشش!

چند وقت پیش با یکی از دوستان صحبت می کردم، میگفت خرجای غیرواجب رو بذار کنار، بعد که پولاتو حسابی جمع کردی، میتونی با خیال راحت خرج کنی :( اما من هرچقدر نگاه می کنم اصلا بالانس نمیشه هزینه هام...

گاهی فکر میکنم همین زندگی که داریم شاید خود جهنمه. قبول ندارم که میگن همینو خداروشکر کن بقیه دارن از گشنگی میمیرن یا با آفریقایی ها و سوریه ای ها مقایسه میکنن و میگن ببین اونا چقدر بدبختن، پس قدر زندگی خودتو بگیر..
خب آدم با توجه به شرایط اجتماعی و تحصیلی و جایی که توش قرار داره، یک سری انتظارات حداقلی داره...و وقتی میبینه اونا هم برآورده نمیشن، یا سخت برآورده میشن، خیلی همه چیز دردناک و غم انگیز میشه...

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 171 تاريخ : پنجشنبه 28 تير 1397 ساعت: 13:37