یک بلاگر پیر

ساخت وبلاگ

این روزها به واسطه ی کار با پایان نامه دوباره به نوت بوک و لپ تاپم برگشتم.

خدایا.

شاید باورتون نشه اما قسمتی از روح و مغزم دوباره به دوران خوش وبلاگ نویسیم برمیگرده

تو نوت بوکم که بعد از چند سال بازش کردم هنوز هیستوری موزیلا پاک نشده! 90 درصدش وبلاگایی هست که الان یا دیگه فعال نیستن یا پاک شدن و یا از بلاگفا اومدن بلاگ و ...

آهنگ هایی که اون دوران گوش میدادممممم....خدیا این منم اینقدر تغییر کردم؟!

هی ذهن و روحم میره به 19-20 سالگیم هی خاطرات اون دوران مرور میشه میرسم به 21 به 22 و.... این منم اینقدر تغییر کردم؟!

هنوز قالبای وبلاگ بلاگفامو دارم...عکسایی که واسه پستام میذاشتم...آهنگا و فیلما و کتاب هایی که معرفی میکردم...

اولین دوستای وبلاگی

کسایی که اومدن و کسایی که موندگار شدن..

من همیشه یادم میمونه که هر چی دارم، از نوشتنه. نوشتن تنها چیزیه که برام مونده طی این سال ها. هر چند که ضعیف شده باشه..هرچند که الان فقط تبدیل به یک روزمره نویسی عادی شده باشه.....

همیشه از افتخارات زندگیم این خواهد بود که یه زمانی وبلاگ نویس بودم.....


+گفتم اولین های وبلاگ نویسیم. مصطفی، از اولین باری که برام کامنت گذاشتی و اصرار داشتی بیام وبلاگتو بخونم و کامنت بذارم؛ هیچ فکرشو میکردی این دوستی اینقدر ادامه پیدا کنه که با هم لیسانس بگیریم با هم ارشد قبول شیم با هم سر کار بریم و با هم بزرگ شیم؟ مرسی که تمام این سال ها کنارم بودی و دوست ترین دوست، همراه ترین همراه و بهترین دوست مجازی ِ ندیده م شدی. مرسی که بودی هستی و خواهی بود. دوستیت مستدام :)


چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 177 تاريخ : دوشنبه 21 فروردين 1396 ساعت: 23:06