مسیر سبز؟؟

ساخت وبلاگ

خلاصه تونستم تو این سایت های فریلنسری یه پروژه بگیرم.

و هرچند که پروژهه کوچیکه و پولی توش نیست؛ خوشحالم که سرم گرم میشه و کمتر فکر و خیال میکنم.

امروز تقریبا کارای باقیمونده مربوط به اپلای رو انجام دادم..هیچ نمی دونم چی میشه. اما یه حس رضایتی از خودم دارم. بقیه ش رو میسپرم به خدا. می دونم حتی اگه نشه هم یه خیری توش بوده.

فعلا تمایلی ندارم جایی به صورت شرکتی کار کنم.

اگه تا سه چهار ماه دیگه تکلیفم مشخص نشد؛ بعد اقدام جدی میکنم هر چند دیگه واقعا برام مهم نیست اگه این نشد شغلم چی میخواد بشه. حق التدریس یا خدماتی. مترجم یا تایپیست.

حس میکنم به یه مرحله ی عرفانی رسیدم! شایدم اسمش حزنه! نمی دونم!

+این روزا درگیر یه بازی مسخره شدم که اصلا تو شان و شخصیتم نیست. اما گاهی اوقات تو رانندگی حتی اگه داری اروم میری، یه مست از خدا بیخبر میاد میزنه به ماشینت.

من همونم که داشتم اروم راه خودمو میرفتم.

اما چه میشه کرد که دنیا هزار جور ادم داره و ادم ناگزیره که با مست و اوباش و لاشی ش هم مقابله کنه!!

 

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 136 تاريخ : شنبه 24 اسفند 1398 ساعت: 8:38