لیست تولد

ساخت وبلاگ

هیچ چیزی بیشتر از این ناراحتم نمی کنه که کسی بهم بگه نمی تونی کاری رو انجام بدی؛ حتی اگه رو نیت خیرخواهانه باشه.

چرا نباید بتونم؟

امروز روز خوبی بود از لحاظ عملکرد.

صبح هشت پاشدم، از هشت و نیم کارمو شروع کردم. تاظهر اینستا چک نکردم. ناهار رو کم خوردم. عصر هم بیش از نیم ساعت نخوابیدم. بعد کارای سرچ رو انجام دادم مقداریش رو. مقدار زیادی گریه کردم. دوباره گریه کردم. و باز هم. بعد رفتم یه چایی برداشتم و یه شیرینی. کمی مردد بودم دوباره شروع کنم به گریه کردن یا نه، منصرف شدم چون هیچ بعید نبود که تا آخر شب سردرد بگیرم و سریالی که دیشب شروع کردم رو نتونم ادامه بدم.

صبح لیست خرید تولد هم نوشتم. تا حالا گفته بودم من عاشق لیست نوشتنم؟ لیست کارای باقیمونده، لیست قول ها، لیست آرزوها، لیست خرید، حتی لیست شما دوست عزیز. یه لیستی نوشتم که توش حاوی پنیر و نان گرد و گوجه و خیارشور و سبزیجات و نوشیدنی بود. میخوام پنجشنبه که خواهرم اینا میان، برای خانواده شام بپزم و کادوهامو بگیرم. یک کیک هم می خوام سفارش بدم، صورتی رنگ. چون قنادی شهرمون هرچند کیکاش خوشمره ان، سلیقه ی سرآشپز از لحاظ ترکیب رنگ ها، مال عهد دقیانوسه و من هر بار کیک هاشو میبینم غمگین میشم(اکثرا قهوه ای یا سفید میزنه نمیدونم چرا. احتمالا معشوقه ش ترکش کرده و امید به زندگی رو در سرآشپز پایین آورده). کیک هم کیلویی 30 تومنه انگار. اگه خود آدم سفارش بده، چند تومنم میاد روش. هرچند عیدی هام تموم میشه با این برنامه ای که تدارک دیدم، اما فدای سرم. چون فقط همین تیکه از تولدمه که خوشحالم میکنه، آشپزی و کیک صورتی(شایدم بنفش؟).

الان که فکر میکنم دلیلی نداره متن رو بیش از این طول بدم، چون هنوز نمی دونم بقیه ی شب رو قراره چه کاری انجام بدم.

چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا...
ما را در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : inthemoon1 بازدید : 158 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 22:56