چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا

متن مرتبط با «عزیز» در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا نوشته شده است

ماه رمضون عزیزم

  • خب ماه رمضون شد. یه روز پیشواز رفتم و فردا روز سومی میشه که روزه میگیرم. خداروشکر. همون ۵ صبح سحری میخوریم که اذیت نشم تو طول روز. این هفته در واقع اسپرینگ بریک یا تعطیلات بهاره ست. من اونچنان تعطیل نبودم و میتینگ اینام دارم. البته اگه بخوام میتونم کار نکنم و اینا اما حوصله م سر میره و دلم میخواد کار مفید کنم. فردا کمی دیرتر میرم دانشگاه یه سری تست بگیرم و قبل افطار زودتر برمیگردم. الانم برای سحری لوبیا پلو پختم و سالاد درست کردم. اومدم بخوابم یه سه ساعتی. . با استادم حرف زدم و گفتم نمیخوام اینقدر زود دفاع کنم (ازم میخواست که سه سال و نه ماهه دفاع کنم). خدارو واقعا شکر گفت نگران نباش سعی میکنم تا جایی که بتونم ساپورتت کنم. امیدوارم واقعا همه چیز در همه ی ابعاد خوب پیش بره و من سال بعد این موقع به فکر دفاع باشم. خدایا خودت کمکم کن. . فکر نمبکنم اون جایزه graduate research award رو که پارسال بردم امسال مجدد بهم بدن. حالا من اپلای کردم. اما بعیده دو سال پیاپی به یه نفر بدن. . جواب اون پیپری که کل پاییزمو بعد از امتحان پروپوزال خراب کرد خلاصه اومد (یه ژورنال دیگه سابمیت کردیم)؛ یه moderate revision خورده که از نظر من و استادم در واقع minor هست. پنجشنبه میتینگ داریم براش ایشالا خوب پیش بره جمعه سابمیتش کنیم تموم شه قضیه ش. . شنبه مهمونی افطار داریم من و پژمان. ۷ تا از دوستامون رو دعوت کردیم. قراره قرمه سبزی، زرشک پلو، کوکو ماه رمضونی، و حلوا بپزم. نون پنیر سبزی هم که میذارم. سبزی برای قرمه سبزی رو سرخ کردم و پژمان گوشتاشو اماده کرد. مواد کوکو ماه رمضونی هم اماده کردم و اسیاب کردم فریزر گذاشتم. امیدوارم سابمیت رویژن پیپر چندان وقتمو تو جمعه نگیره تا بتونم به کارای مهمونی, ...ادامه مطلب

  • دشمن عزیز-روزمرگی

  • یکشنبه رفتیم آپنهایمر رو دیدیم، و بعدش اخ اخ نگم که اومدنی پام گرفت چه گرفتنی. احتمالا همون دیسک گردنه بی صاحابه. همزمان سردرد وحشتناک. اون شب تا صبح زجر کشیدم. سر درد و پا درد همزمان. تا که چهار پنج صبح پاشدم قرص خوردم. سردرده کمی اروم شد اما پا درد. اخ اخ اخ. دوشنبه سه شنبه رو قشنگ لنگیدم و همینطوری رفتم دانشگاه. امروز کمی بهترم.  نوشتن پروپوزال رو نمی دونم میشه گفت تموم شده یا نه. تا حدود ده روز دیگه میدمش دست استادم. اسلایدها رو تا یه جایی درست کردم. بچه ها معمولا امتحان پروپوزال (همون کندیدیسی) رو سال چهار و پنج دکترا، نزدیک دفاع میدن. من دلم میخواست زودتر بدم بارش از دوشم برداشته بشه. بعد هم استادمم که همه ش کار میکشه، بهتر بود زودتر بدم.  من تو ایران نمیدونم تعداد امتحانا چجوریه. اما ما اینجا بعد از سال اول امتحان کوالیفای میدیم که معادلش میشه امتحان جامع تو ایران فکر کنم. بعد که حداقل یکی دو تا پروژه مستقل انجام دادیم میتونیم امتحان کندیدیسی (امتحان پروپوزال) بدیم (که معمولا نزدیک دفاع میدنش، ولی من سال سوم دارم میدم). بعدم دوباره یه امتحان هست که بیشتر ارایه ی پیشرفت کاره، شش ماه قبل دفاع صورت میگیره. و دیگه اخری امتحان دفاع هست. میخوام یه نذری کوچیک پخش کنم برای محرم، بعد دوباره بشینم تمرکز کنم روی پروپوزال. ایشالا هشت سپتامبر به خوبی سپری میشه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • آروم باش دوست عزیز

  • فردا اکثر بچه ها دارن میرن کنسرت کیهان کلهر. من یه جوری کارام پیش رفت که نمیشه برم. یعنی اگه خودم بیشتر مشتاق بودم میرفتم، اما خب دیگه.  به این سبک دارم زندگی می کنم که انگار تهش ر ی د ن برام.  اصلا گیریم هزار تا مقاله دادی، هرچی جایزه بود بردی، زودم دکتراتو گرفتی.  خب عزیزم بعدش؟ راستش من پیر شدم و آدم نشدم. کاشکی یکی بیاد شونه هامو تکون بده و بهم بگه کمی لذت ببر از زندگیت.... موهامو امشب رنگ کردم و ابروهامو برداشتم. کمی ازون وضع فلاکت بار در اومدم. فردا غروب میرم برلینگتون دور بزنم. دلم شیرینی می خواد اما رژیمم. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها