چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا

متن مرتبط با «رمضون» در سایت چشامو ببندم و 5 سال دیگه رو تصور کنم مثلا نوشته شده است

ماه رمضون-میکرومنیج-تصمیم

  • خب چیکار میکنم؟ همچنان ماه رمضونه و من همه ش دارم سینه میزنم که افطار چی بپزم سحری چی بپزم. منو هم باید متنوع باشه. پژمان بدبخت میگه حالا تخم مرغی چیزی میخوریم. من ولی نمیتونم غذا نپزم. چی میشد از اینها بودم که هیچی از اشپزی سرشون نمیشه؟ اونطوری هم لاغر میموندم، هم وقتمو کارای دیگه میکردم. الان چهار صبحه. سحری خوردیم من اومدم بخوابم. فردا خب تعطیلم و ارامش خاطر دارم. دارم سعی میکنم اخلاق سگی این روزامو کنترل کنم. دیگه اینکه استادم داره دیوونه م میکنه. دانشجوی سال چهار دکتراشم (بله همین دو هفته پیش وارد سال چهار شدم)، هفت تا پیپر براش چاپ کردم که تو پنج تاش نویسنده اولم، بعد همچنان هفته ای دوبار حداقل تو میتینگ ها باید گزارش لحظه به لحظه کارمو بدم :((((((  بعد میگه من کسی رو میکرومنیج نمیکنم. آخه زن، تو دیوونه م کردی دست از سرم بردار. خدایا کمکم کن براش سگ نشم و دختر مودب و سربزیری باقی بمونم. دیگه اینکه استادم آدریان رو تقریبا میشه گفت اخراج کرد. بهش گفته مستر اوت کن (یعنی فقط بهش یه ارشد بدن)، یا باید بگرده دنبال یه استاد دیگه اگه میخواد دکترا بگیره. نمی دونم؛ هم کار کردن با استادم صبر ایوب و اعصاب پولادین میخواد و خیلی اوقات تو رو تا مرز روانی شدن میبره؛ هم آدریانم از زیر کار در رو و دودوزه باز و موذی هست. اما نهایتا فکر میکنم حق با استادمه تا آدریان. ببینیم تهش داستانشون چی میشه. راستی اون جایزه graduate research award که پارسال برده بودم رو امسال بهم ندادن. خودمم میدونستم دو سال پیاپی به یه نفر نمیدن. ایراد نداره منطقیه که بقیه هم این حقو داشته باشن جایزه بهشون تعلق بگیره. دارم برای یه جایزه دیگه اپلای میکنم؛ ایشالا اونو میبرم اگه خد, ...ادامه مطلب

  • ماه رمضون عزیزم

  • خب ماه رمضون شد. یه روز پیشواز رفتم و فردا روز سومی میشه که روزه میگیرم. خداروشکر. همون ۵ صبح سحری میخوریم که اذیت نشم تو طول روز. این هفته در واقع اسپرینگ بریک یا تعطیلات بهاره ست. من اونچنان تعطیل نبودم و میتینگ اینام دارم. البته اگه بخوام میتونم کار نکنم و اینا اما حوصله م سر میره و دلم میخواد کار مفید کنم. فردا کمی دیرتر میرم دانشگاه یه سری تست بگیرم و قبل افطار زودتر برمیگردم. الانم برای سحری لوبیا پلو پختم و سالاد درست کردم. اومدم بخوابم یه سه ساعتی. . با استادم حرف زدم و گفتم نمیخوام اینقدر زود دفاع کنم (ازم میخواست که سه سال و نه ماهه دفاع کنم). خدارو واقعا شکر گفت نگران نباش سعی میکنم تا جایی که بتونم ساپورتت کنم. امیدوارم واقعا همه چیز در همه ی ابعاد خوب پیش بره و من سال بعد این موقع به فکر دفاع باشم. خدایا خودت کمکم کن. . فکر نمبکنم اون جایزه graduate research award رو که پارسال بردم امسال مجدد بهم بدن. حالا من اپلای کردم. اما بعیده دو سال پیاپی به یه نفر بدن. . جواب اون پیپری که کل پاییزمو بعد از امتحان پروپوزال خراب کرد خلاصه اومد (یه ژورنال دیگه سابمیت کردیم)؛ یه moderate revision خورده که از نظر من و استادم در واقع minor هست. پنجشنبه میتینگ داریم براش ایشالا خوب پیش بره جمعه سابمیتش کنیم تموم شه قضیه ش. . شنبه مهمونی افطار داریم من و پژمان. ۷ تا از دوستامون رو دعوت کردیم. قراره قرمه سبزی، زرشک پلو، کوکو ماه رمضونی، و حلوا بپزم. نون پنیر سبزی هم که میذارم. سبزی برای قرمه سبزی رو سرخ کردم و پژمان گوشتاشو اماده کرد. مواد کوکو ماه رمضونی هم اماده کردم و اسیاب کردم فریزر گذاشتم. امیدوارم سابمیت رویژن پیپر چندان وقتمو تو جمعه نگیره تا بتونم به کارای مهمونی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها